جدول جو
جدول جو

معنی ام عیسی - جستجوی لغت در جدول جو

ام عیسی(اُمْ مِ سا)
زرافه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
ام عیسی(اُمْ مِ سا)
دختر ابراهیم بن اسحاق حربی. زنی عالم و فقیه و صاحب فتوی بوده و به سال 328 ه. ق. در بغداد درگذشته است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 229). و رجوع بتاریخ بغداد و قاموس الاعلام ج 2 ص 1037 شود
دختر هادی و زن مأمون خلیفۀ عباسی بود (از الوزراء و الکتاب ص 237) (عقدالفرید) (عیون الاخبار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ام لیلی
تصویر ام لیلی
شراب سیاه رنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ عَیْ یا)
خادم رسول اکرم و بقولی کنیز رقیه دختر آن حضرت بوده است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 263 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
تصغیرگونه ای از أدمه، بقول ابی القاسم محمود بن عمر، نام کوهی است و بقولی دیگر کوهی است بین قلهی و تقتد در حجاز. (معجم البلدان).
زن شهید اول محمد بن مکی. درگذشته به سال 786 ه. ق. و زنی فقیه و عابد و پرهیزکار بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 228)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
اسبیدباجه. (المرصع). رجوع به اسپیدباج و اسپیدبا و اسفیدباج شود
لغت نامه دهخدا
(رِ سا)
چوبی که مسیح پیامبر را بر آن مصلوب کرده بودند. این چوب یکی از ذخایر گرانبهای کلیسای آناستازیس در شهر اورشلیم بوده است. در سال 614 یا 615 میلادی سپاهیان ایرانی شهر اورشلیم را تسخیر کردند و کلیسای آناستازیس را آتش زدند. این دار بدست یزدین ترسا، جواهرساز خسرو پرویز افتاد. یزدین آن را پنهان کرد ولی سپاهیان خسرو از آن آگاه شدند و از چنگ یز دین بدرش آوردند. و بخزانه ای که بدستور خسرو برای غنایم جنگهای روم ساخته بودند سپردند. این دار چهارده یا پانزده سال در ایران ماند تا اینکه شهربراز سردار ایرانی که به فرخان معروف به ود با هراکلیوس امپراطور همدست شد و سلوکیه را بکمک او گرفت و اردشیرسوم نوادۀ خسروپرویز را کشت و خود را در سال 360 میلادی پادشاه خواند. او یکسال پیش از اینکه بپادشاهی رسددارعیسی را برای دلجویی از قیصر به روم فرستاد. هنگام انتقال این دار بروم زنی از خاندان شاهی سیونی پاره ای از آن را بدست آورد و با خود بصومعه ای در نزدیکی شهر نخجوان برد. (تاریخ چلیپای ترسایان. به قلم سعید نفیسی در مجله مهر شماره پنجم سال 3). فردوسی در شاهنامه بداستان این دار اشاره ای دارد اما هرگز یادآور نشده است که این دار چگونه بخزانۀ شاهان ساسانی آمده است. فقط در بیان جنگهای خسروپرویز با رومیان بدرخواست قیصر روم برای بازفرستادن آن اشاره می کند:
یکی آرزو خواهم از شهریار
که آن آرزو نزداو هست خوار
که دار مسیحا بگنج شماست
چو یابند، دانید گفتار راست
برآمد بر آن سالیان دراز
سزد گر فرستد بما شاه، باز
بدین آرزو شهریار جهان
ببخشاید از ماکهان و مهان
ز گیتی برو بر کنند آفرین
که بی او مبادا زمان و زمین
بدان من ز خسرو پذیرم سپاس
نیایش کنم روز و شب در سه پاس.
(شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2863).
و خسرو جواب داد:
کسی را چه خوانی همی سوگوار
که کردند پیغمبرش را بدار
که گوید که فرزند یزدان بد اوی ؟
بدان دار برگشته خندان بد اوی ؟
چو فرزند بد، رفت سوی پدر
تو اندوه آن چوب پوده مخور
ز قیصر چو بیهوده آید سخن
بخندد بر آن نامه، مرد کهن
همان دار عیسی نیرزید رنج
که شاه اردشیر آن نهاده بگنج
از ایران چو چوبی فرستم بروم
بخندند بر ما همه مرز وبوم
(شاهنامه بروخیم ج 9 ص 2866)
لغت نامه دهخدا
(خَ رِ سا)
الاغی بود که آن حضرت بر او سوار شدی. (آنندراج). خری بود که عیسی علیه السلام بگاه سیاحت و مسافرت انجیل بر او بار کردی. (از شرفنامۀ منیری). رجوع به کلمه خر شود:
زآنکه زنی نان کسان را صلا
به که خوری چون خرعیسی گیا.
نظامی.
خر عیسی گرش بمکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(اَ سا)
حکم بن ابان عدنی. یکی از زهاد واز روات حدیث است و به هشتاد وچهارسالگی در سال 154 هجری قمری درگذشت. رجوع به صفهالصفوه ج 2 ص 168 شود
لغت نامه دهخدا
(اَسا)
محمد بن عیسی بن سوره بن موسی بن الضحاک بوغی ترمذی حافظ و محدث. او تلمیذ ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بخاری است و او راست: کتاب الجامع و العلل و آن بنام الجامع الکبیر فی السنن مشهور است و در سال 279 هجری قمری به ترمذ درگذشت. و رجوع به محمد... شود
لغت نامه دهخدا
(دِ سا)
معجزۀ مسیح علیه السلام. (شرفنامۀ منیری). دم عیسی یعنی قم باذن اﷲ گفتن عیسی علیه السلام. (غیاث). کنایه از دم مسیح که بدان احیای موتی میکرد. واله هروی گوید:
چه آب خضر و چه باد مسیح هر دو یکی است
دواست مرگ اگر درد انتظار اینست.
(از آنندراج).
رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 197 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عِ)
کسی که متصدی احوال قوم باشد و آن را سرپرستی و به امور لازم آن قیام نماید.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ لَ لا)
دختر مره بن مسعود ثقفی یا ابومره بن عروه بن مسعود ثقفی. از زنان امام سوم حسین بن علی (ع) و مادر علی اکبر بود، و او بیشتر به لیلی مشهور است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 239) ، داهیه. با ذال معجمه نیز دیده شده. (از المرصع)
دختر رواحه انصاری، زن ابولیلی و مادر عبدالرحمان بن ابی لیلی. از زنان صحابی بوده. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 277 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ لَ لا)
می سیاه گون. (منتهی الارب). شراب، و گویند شرابی که رنگ آن سیاه باشد. (از المرصع). شراب سیاه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مو سا)
لخمیه. زن نصیر لخمی و مادر موسی بن نصیر بود، و موسی بن نصیر کسی است که اندلس را فتح کرد. و رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 285 شود
دختر منصور بن عبدالله حمیری، مادر مهدی خلیفۀ عباسی بود. (از مجمل التواریخ و القصص ص 337) (از تاریخ الخلفا ص 180)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ یَعْ)
دختر علی بن ابی طالب علیه السلام از کلبیه است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عُ بَ)
نام دو تن از زنان صحابی بوده. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 257 شود، دیگ، مرغ خانگی. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(خُ مِ سا)
مشهور است که حضرت عیسی در بدایت حال صباغی می کرد و یک خم بود که هر جامه را در آن زدی هر رنگی که خواستی کردی و بیرون آوردی:
او ز یکرنگی عیسی بو نداشت
وز مزاج خم عیسی خو نداشت.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اِ سی ی)
منسوب به املیس: رمان املیسی، انار دشتی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). انار دشتی. (آنندراج). اناری که او را دانه نبود. (بحر الجواهر). انار شیرین و گوارایی که دانه نداشته باشد. منسوب گونه است به املیس. (از اقرب الموارد). و رجوع به املیس و املیسیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از املیسی
تصویر املیسی
اناردشتی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دیسی
تصویر هم دیسی
آکوموداسیون
فرهنگ واژه فارسی سره